ایران قبل از اسلام:

ایران قبل از اسلام:

زندگی آریایی‌ها در فلات ایران

آریایی‌ها از جمله مهاجرینی بودند که در هزارة دوم پیش از میلاد در ایران ساکن شدند، آنها که از اقوام کوچ‌نشینی بودند و با دامداری روزگار می‌گذراندند مسکن اولیه‌شان سرزمین‌ها و چراگاههای شمال فلات ایران بود؛ گروهی از آنها به اروپا و گروهی به هند و گروهی نیز فلات ایران را برای زندگی برگزیدند از جمله انگیزه‌های مهاجرت به ایران را می‌توان افزایش جمعیت، کمبود چراگاه، هجوم اقوام همسایه و سرد شدن ناگهانی هوا نام برد.

آریایی‌ها سرزمینی را که وارد آن شده بودند ایران یعنی سرزمین‌ آریایی‌ها نامیدند آنها شامل سه گروه بزرگ ماد، پارس و پارت بودند.

مادها در غرب، پارس‌ها در جنوب و پارت‌ها در شمال شرقی فلات ایران ساکن شدند. این سه گروه از آن پس «ایرانیان» نامیده شدند.

پس از مدتی زردشت در میان ایرانیان پیدا شد و آیینی جدید آورد. او مردم را به پیروی از اهورامزدا و جنگ با اهریمن دعوت می‌کرد. زردشت پیامبر ایران باستان است که پیروانش را زردشتی می‌نامند. کتاب مقدس زردشتیان اوستا نام دارد.

مادها

روایات مربوط به تاریخ ماد نزد دو مورخ یونان باستان هرودت و کتسیاس به کلی متفاوت است. مردم ماد برای جلوگیری از هجوم آشوری‌ها تصمیم گرفتند اختلاف‌ها را کنار گذاشته و با یکدیگر متحد شوند آنها در محل زندگی «دیااکو» اجتماع کردند و او را به فرمانروایی خود برگزیدند.

«دیااکو» دهکدة خود را پایتخت قرار داد از آن پس این دهکده را «هگمتانه» یعنی محل اجتماع مردم نامیدند. هگمتانه در استان همدان امروزی واقع است.

سرانجام مادها نیز دچار اختلاف گردیدند و پارس‌ها بر ضد آنان قیام نموده و با تصرف هگمتانه دولت ماد را سرنگون ساختند.

هخامنشیان و قوم پارس

پارس‌ها که گروهی از آریایی‌های مهاجر بودند سرزمینی را که در آن ساکن شدند، به نام ایشان، پارس یا فارس و به تعبیر غربی‌ها (Persia) نامیده‌اند.

قبایل چادرنشین پارس ابتدا در این سرزمین به دامداری پرداختند ولی پس از مدتی، گروهی از آنها کشاورز و یک جانشین شدند.

یکی از این قبایل قبیلة «پاسارگاد» بود. رئیس این قبیله «هخامنش» نام داشت. او رئیس همة قبیله‌های پارسی نیز بود بنابراین قبیلة هخامنش بزرگترین قبیلة پارس بشمار می‌آمد. یکی از نوادگان هخامنش که به حکومت سرزمین پارس رسید «کورش» نام داشت. کورش پارس‌ها را به قیام علیه مادها دعوت کرد. پارس با او همراه شدند و تعدادی از بزرگان ماد نیز به او پیوستند. «آژی دهاک» پادشاه ماد از کورش شکست خورد و حکومت مادها به پایان رسید.

سرانجام کورش در یکی از جنگ‌هایش در شمال شرقی ایران کشته شد. پس از کورش حکومت هخامنشیان که مورد تهاجم مخالفان قرار گرفت با به قدرت رسیدن داریوش بار دیگر هخامنشیان اقتدار خود را بازیافتند. داریوش نزدیک به سه سال به طور مداوم با شورشیان جنگید تا توانست همة آنها را شکست دهد.

او در کتیبة «بیستون» که از خود به یادگار گذاشته، چگونگی این جنگ‌ها و طرز مجازات دشمنان خود را شرح داده است.

در دورة هخامنشیان بناهای بزرگی در ایران ساخته شد و چون در ساختن آنها از سنگ به مقدار زیاد استفاده می‌شد امروزه آثار این بناها به جا مانده است. همچنین آنان اقدامات مهم و ارزشمند انجام دادند که در تاریخ اندیشه بشری قابل توجه است.

 

پایتخت‌های هخامنشیان:

هخامنشیان برای اینکه به نقاط مهم قلمرو خود نزدیکتر باشند چندین شهر را پایتخت خویش قرار داده بودند. یکی از پایتخت‌های آنان شهر هگمتانه بود که در آن زمان«اکباتان» نامیده می‌شد؛ در واقع این شهر پایتخت تابستانی آنها و پایتخت دیگرشان شهر شوش بود که پایتخت زمستانی بشمار می‌رفت.

«تخت جمشید» معروف‌ترین پایتخت‌ هخامنشیان شامل مجموعه‌ای از کاخ‌های عظیم بود که هنوز ویرانه‌های آن باقی است.این بنای باستانی به دستور داریوش کنار شهری به نام«‌پارسه» ساخته شد.

همسایگان ایران در زمان هخامنشیان:

پس از آنکه آریایی‌ها به فلات ایران مهاجرت کردند، جای آنها را «سکاها» که قومی چادرنشین بودند، گرفتند. آنها قومی مهاجم و خونریز بودند و همواره به مرزهای شمالی ایران حمله می‌کردند اما چون در آن زمان دولت قدرتمند هخامنشی بخوبی از مرزها نگهداری می‌کرد آنها موفق به تصرف ایران نشدند.

در زمان هخامنشیان، همسایة دیگر ایران‌«یونان» بود. یونانی‌ها که در جزیره‌ها، سواحل دریاها و دامنة کوهها زندگی می‌کردند برای خود شهرهایی ساخته بودند. هر یک از این شهرها یک حکومت مستقل از دیگر شهرها داشت.

در یونان دو شهر «اسپارت» و «آتن» از دیگر شهرها مشهورتر بودند. اسپارت مردمی جنگجو داشت و پادشاهی مستبد بر آنها حکومت می‌کرد ولی مردم آتن که بیشتر دریانورد و بازرگان بودند حاکم شهر را از میان خود و از طریق انتخابات تعیین می‌کردند. آتنی‌ها به علم و دانش علاقه‌مند بودند و دانشمندان بزرگی چون سقراط، افلاطون و ارسطو در میان آنها زندگی می‌کردند. با وجود این، آتنی‌ها برده‌داری می‌کردند. آنان اسیران جنگی را به بردگی می‌گرفتند و از دسترنج آنها استفاده می‌کردند. هخامنشیان با یونانی‌‌ها بسیار جنگیدند. در این جنگ‌ها، گاه ایرانیان و گاه یونانی‌ها پیروز می‌شدند. این جنگ‌ها موجب ضعف هر دو کشور شده و از طرف دیگر قدرت بی‌اندازه پادشاه، شاهزادگان را هم به فکر کسب قدرت و رسیدن به پادشاهی می‌انداخت شاه درصدد قتل شاهزادگان برمی‌آمد. در نتیجه، قتل و کشتار در دربار زیاد شد و عده‌ای از شاهان و شاهزادگان هخامنشی به دلیل قدرت‌طلبی به قتل رسیدند.

از آنجا که در دولت هخامنشی هیچ کس حق نداشت در امور کشور دخالت کند و همة کارها در دست پادشاه بود بتدریج به فساد و انحطاط دچار شدند و از طرفی دیگر دشمن خطرناکی چون اسکندر مقدونی که از مردم مقدونیه در شمال یونان بود از این موقعیت استفاده برده و بر یونان تسلط یافت و با آرام کردن یونانی‌هایی که از او اطاعت نمی‌کردند و نیز برای رسیدن به آرزوهای خود دشمنی ایران با یونان را بهانه قرار داد. او یونانی‌ها را برای حمله به ایران تحریک کرد. یونانی‌ها نیز برای انتقام‌جویی و به دست آوردن غنیمت، با او همراه شدند. سرانجام اسکندر به ایران حمله کرد و داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی را شکست داد. اسکندر به جز ایران، مصر را نیز فتح کرد. آن‌گاه به شمال شرقی ایران رفت و قسمتی از ‌آسیای مرکزی را تصرف کرد و از آنجا به هندوستان لشکر کشید سپس به ایران بازگشت اما در اوج جوانی و کشورگشایی در بابل مریض شد و درگذشت.

سلوکیان:

پس از مرگ اسکندر، سردارانش قلمرو او را به سه قسمت یونان، مصر و ایران تقسیم کردند. ایران نصیب یکی از سرداران اسکندر به نام «سلوکوس» شد، سلوکوس و جانشینان او سلسلة سلوکی را در ایران تشکیل دادند. سلوکیان شهرهایی را در ایران بنا نهادند که عده‌ای یونانی نیز در آن ساکن شدند. اکثر این شهرها در مسیر جاده‌ی ابریشم قرار داشت که از چین آغاز و بعد از گذشتن از آسیای مرکزی و شمال ایران به دریای مدیترانه می‌رسید و ساکنان آن در مسیر این جاده به تجارت می‌پرداختند. صد دروازه و سلوکیه از شهرهای مهم سلوکیان به‌ شمار می‌رفت.  گفتنی است سلوکیان نزد ایرانیان بیگانگی بودند که بر آنان حکومت می‌کردند و می‌خواستند آنها را از کشور خود بیرون برانند.

اشکانیان:

جانشینان اشک را اشکانیان می‌گویند. خاندان‌های ایرانی برای مبارزه با سلوکیان به اشکانیان کمک کردند. قدرت این خاندان‌ها به تدریج به حدی رسید که در امور داخلی خود مستقل شدند. از جملة این خاندان‌ها، خاندان «قارن» بود که نسب خود را به کاوة آهنگر می‌رساندند. در شاهنامة فرودسی آمده است که کاوه ، آهنگری بود که به کمک مردم علیه پادشاه زمان خود بنام «ضحاک» قیام کرد.

از دیگر خاندان‌های دورة اشکانی خاندان ساسان بود. این خاندان نسب خود را به اسفندیار می‌رساندند. در شاهنامه آمده که اسفندیار پهلوان مشهوری بوده است.

هنگامی که دولت اشکانی در ایران تأسیس شد، در اروپا «دولت روم» در حال توسعة قلمرو خود بود. این دولت ابتدا در شهر رم در کشورهای ایتالیای کنونی بوجود آمد ولی بتدریج سرزمین‌های اطراف دریای مدیترانه را به تصرف خود درآورد. رومی‌ها پس از تصرف بخش‌های وسیعی از اروپا، به خاک ایران قدم گذاشتند و چون شام و آسیای صغیر را تسخیر کردند با اشکانیان همسایه شدند. رومی‌ها پادشاه خود را امپراطور می‌نامیدند. امپراتوران روم در نظر داشتند ایران را تصرف کنند. به همین دلیل، سالها میان آنها و اشکانیان جنگ‌های خونینی در می‌گرفت و در اکثر این جنگ‌ها رومی‌ها شکست می‌خوردند زیرا سواران پارتی آنها را به داخل خاک ایران می‌کشاندند سپس با حملاتی برق‌آسا و کوبنده نابودشان می‌کردند. در چنین شرایطی«حضرت‌عیسی» برای هدایت انسانها در فلسطین که تحت حکومت رومیان بود، ظهور کرد. حضرت عیسی(ع) با بیانی دلنشین و اخلاقی نیکو مردم را به پرستش خدای یگانه و پرهیز از ظلم و ستم دعوت می‌کرد. او حامی محرومان و ستمدیدگان بود و خداوند به او قدرتی داده بود که می‌توانست بیماران را شفا دهد.

باری، مهم‌ترین اقدام اشکانیان این بود که سلوکیان را بیگانه می‌دانستند و کوشیدند آنها را از ایران بیرون برانند. متأسفانه، ضعف دولت اشکانی و آشفتگی اوضاع کشور، به تدریج باعث نارضایتی بعضی از بزرگان شد. از سوی دیگر، پیداش دین‌های مختلف و وجود تفرقه‌های میان مردم باعث نگرانی شده بود؛ زیرا بودایی‌ها از کوشانی‌ها و مسیحیان از رومی‌ها حمایت می‌کردند. در چنین شرایطی، اردشیر که فرزند یک خانواده‌ی ایرانی ساکن فارس و برخوردار از مقام مذهبی بودند علیه اشکانیان قیام کرد. نام پدربزرگ او ساسان بود و حکومتی را که اردشیر تأسیس کرد به حکومت ساسانی معروف است.

سلسله ساسانى:

اردشیر توانست دولت بزرگ و قدرتمند به وجود آورد و از سپاه دائمی بزرگ برخوردار شود تا از قدرت یافتن حکم‌رانان در نواحی مختلف ایران جلوگیری کند و از سوی دیگر، بیگانگان نتوانند بر او غلبه کنند.

گفتنی است با تأسیس سلسله‌ی ساسانی، دین زرتشتی دین رسمی کشور شد. با وجود این، روز به روز بر تعداد پیروان ادیان بودایی و مسیحی افزوده می‌شد؛ زیرا پیروان ادیان دیگر در ایران می‌توانستند عقاید دین خود را تبلیغ  کنند. درباره همسایگان ایران در زمان ساسانیان باید به رومی‌ها و اعراب اشاره کرد. در اوایل تأسیس سلسله‌ی ساسانی مردم روم پیرو مسیحیت شدند. یکی از امپراتوران روم به نام کنستانتین، مسیحیت را دین رسمی این کشور اعلام کرد. او برای نزدیک شدن به مرزهای ایران، پایتخت خود را از شهر روم ایتالیا به شهر استانبول ترکیه- که در آن زمان شهر قسطنطنیه نام داشت- منتقل کرد. این اقدام او بعدها موجب تقسیم امپراتوری روم شد. یکی روم شرقی و دیگری روم غربی نامیده شد. میان ایران و دولت روم شرقی بارها جنگ درگرفت.

در زمان ساسانیان، در قسمت جنوب ایران، عرب‌هایی می‌زیستند که از  دوره‌های گذشته از عربستان مهاجرت کرده‌ بودند. ساسانیان به منظور جلوگیری از هجوم اعراب، به گروهی از آنان اجازه دادند که در مرزهای جنوبی کشور ساکن شوند. حضور آنان در ایران موجب شد تا از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران آگاهی دقیق و فراوان کسب کنند.

به نظر می‌رسد که ایرانیان در آن روزگاران بیشتر به تثبیت هویت خود می‌اندیشیدند و اهتمام داشتند. اما نارضایتی مردم و کشور گشایی‌های هوس بازانه مانع از تحقق و حیات آن می‌شد. چنانکه سلسله ساسانی به این سرنوشت دچار شد و اعتقاد به جبر و سقوط حتمی مزید علت شده بود. چه، با استناد به نامه معروف رستم فرخ‌زاد به برادرش که در شاهنامه هست این ضعف روحیه اهل زمانه را که به سقوط و انحطاط خویش به عنوان یک تقدیر و مشیت الهی می‌نگریستند به خوبی نشان می‌دهد و این اندیشه عامل بازدارنده در مقابل هر تلاشی و کوشش بود. به این ترتیب، ایران از آرمان یکپارچگی سیاسی که ساسانیان آن را دنبال می‌کردند، دور شد و با حمله اعراب مسلمان سقوط کرد. حادثه فتح ایران، با آن فراز و نشیب‌های سترگ، از مهمترین حوادث تاریخ دنیای باستان است.