ایران پس از اسلام

ایران پس از اسلام

ایران از سقوط نهاوند به دست اعراب مسلمان که آن را “فتح الفتوح” خواندند(21ق/642م)، بلکه شاید اندکی بعد از قتل یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی که در حال فرار کشته شد، تقریباً به صورت رسمی جزو قلمرو خلافت اسلام درآمد و وارد دوره اسلامی شد.

رسم است که اسلامی شدن ایران را به اعتبار دورة اسلامی و تأثیر آن در تاریخ ایران، ایران پس از اسلام بخوانیم. این البته تا آنجا معنی‌ دارد که بتوان زمانه و تاریخ را بدینگونه تقسیم کرد. چه، هر تقسیم‌بندی از این دست خواه ناخواه دلبخواهی از کار درخواهد آمد. اما این قدر به هرحال مسلم است که بسیاری از ویژگی‌ها که مختص تاریخ معاصر ایران است در همین زمان یعنی در همین دوره رخ می‌دهند و از آن پس نیز پیوسته دنبال می‌شوند تا به عصر حاضر برسند بی‌آنکه در کارها وقفه یا خللی پدید آید و این همه چندان آشکار است که به آسانی به چشم می‌تواند خورد، بسیاری از آن ویژگیها و رخدادهای اسلامی مستقیماً در موجها و جریانهایی تأثیر نهادند که پژوهش‌های اسلامی در راستای آن دنبال شده‌اند.

اسلامی شدن ایرانی هر چند دولت ملی و وحدت میان اقوام و ایالات ایران را که ویژگی حکومت ساسانیان بود، از میان برد، اما ایران را وارد فضای حیاتی مشترک تاره‌ای کرد؛ یعنی با تمدن‌های مختلف اقوام اسلامی مجال آشنایی داد، نظام شبه طبقاتی را که ویژگی‌ جامعه ساسانی بود از میان برد و به اعضای طبقات پایین دست نیز امکان دست‌یابی به مناصب عالی و برخورداری از دانش داد؛ و روی هم رفته بیش از عهد ساسانیان به جامعه ایرانی فرصت و امکان شرکت فعال در یک فرهنگ مختلط جهانی را عرضه کرد. دلیل این همه توفیق و شایستگی را باید در پیام دین مبین اسلام جست که توسط پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) ابلاغ شد. کتاب مقدس مسلمانان قرآن است که اساس دین اسلام می‌باشد. دین از نظر مسلمانان، همان برنامه‌ی زندگی مادی و معنوی و این جهانی و آن جهانی انسان‌ها است که خدا به وسیله‌ی پیامبران که راهنما و راه‌شناس‌اند، برای انسان‌ها فرستاده است، از آنجا که مهم‌ترین برنامه پیامبران دعوت به خدای یکتا است، پیامبر اسلام نیز چنین کرد. محبت و کسب علم و دانش پیام دین مبین اسلام است و این البته برای همه از جمله ایرانیان جذاب بود. مع‌الوصف، ایرانیان تا مدت‌های طولانی استقلال سیاسی نداشتند.

با قتل عثمان سومین خلیفه از خلفای راشدین، ایرانیان در صحنه سیاسی مسلمانان ظاهر شدند و با روی کار آمدن امویان نشانه‌هایی از ناخشنودی در میان آنان آشکار شد. ابومسلم خراسانی به یاری سیاه جامگان ایرانی حکومت امویان را در سال 132 ق برانداخت و خلافت را از امویان به عباسیان منتقل ساخت. ایرانیان در اوایل خلافت عباسیان مقام‌های حساس حکومت را در دست گرفتند و آیین‌های باستانی ایرانی را احیاء کردند و به دنبال زمزمه‌های استقلال‌خواهی، قدرت‌های نسبتاً مستقلی مانند طاهریان، صفاریان، آل‌زیار، سامانیان و دیلمیان در قسمتهای مختلف ایران به تدریج روی کار آمدند.

 اهمیت نواحی شرقی ایران:

در قرن دوم هجری قلمرو مسلمانان بسیار وسیع شده بود این قلمرو سرزمین‌های پهناور و نژادهای گوناگون را شامل می‌شد. خلیفه برای هر قسمت این قلمرو، حاکمی تعیین می‌کرد و می‌فرستاد که او را امیر می‌نامیدند. مهم‌ترین سرزمینی که در دورة عباسیان برای آنان امیر می‌فرستادند خراسان بود زیرا آنجا سرزمین وسیعی بود و مرز قلمرو با شرق آسیا به شمار می‌رفت.

·         تشکیل حکومتهاى مستقل

·         تاریخ معاصر

تشکیل‌ حکومت‌های مستقل در ایران پس از اسلام:

پس از سقوط ساسانیان و اغاز  مرحله جدید در تاریخ ایران زمین کم کم حکومتهای نیمه مستقل و پس از آن حکومتهای مستقلی پدید آمدند که در اینجا  به بررسی این دوره و حکومتهای مستقل و نیمه مستقل پرداخته میشود :

·         طاهریان

·         صفاریان

·         سامانیان

·         حکومتهای ترک زاد:     

·         غزنویان

·         سلجوقیان

·         خوارزمشاهیان

·         مغولان

·         صفویان

·         افشاریه و زندیه

طاهریان در خراسان، اولین حکومت مستقل در ایران پس از اسلام:

در اوایل قرن سوم، مأمون خلیفه عباسی یکی از معروفترین سرداران خود به نام «طاهر» را امیر خراسان کرد. طاهر ایرانی بود و قصد داشت حکومتی تشکیل دهد به همین جهت به محض آنکه فرصت را مناسب یافت اعلام کرد که دیگر از مأمون اطاعت نمی‌کند بدین ترتیب اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد. این حکومت به نام«طاهر» مؤسس آن، به «طاهریان» معروف گردیده است. طاهریان پس از آنکه حکومت خراسان را به طور کامل در دست گرفتند و نیشابور را به پایتختی برگزیدند سپس به جنگ با خوارج در مشرق ایران مشغول شدند و آنان را شکست دادند. آنها به زودی علاوه بر خراسان، سرزمین‌های دیگری مانند سیستان و بخشی از ماوراءالنهر را به تصرف درآوردند و نظم و امنیت را در درون قلمرو خود و نیز در مرزها برقرار کردند. طاهریان به عمران و آبادی و حمایت از کشاورزان علاقه داشتند در نتیجه در زمان حکومت آنان کشاورزان به آسودگی زندگی می‌کردند.

حکومت طاهریان که با وجود استقلال داخلی، تابع خلیفه بود، ثابت کرد که کسب استقلال برای خراسان و ولایات دوردست، با اظهار تابعیت، بهتر از سرکشی و جنگ ممکن می‌شود؛ در حالی که یعقوب لیث صفار چنین نمی‌اندیشید.

صفاریان:

سلسله‌ی صفاریان در سیستان تأسیس شد. دولت طاهریان ضعیف شده بود و خوارج در خراسان و سیستان با اقدام به شورش، موجب ناامنی جامعه و اذیت و آزار مردم می‌شدند. به این ترتیب، زمینه‌های روی کار آمدن صفاریان فراهم شد. اما مدتی بعد، میان عمرولیث و امیراسماعیل سامانی، حاکم ماوراءالنهر اختلاف افتاد و در جنگی میان آنها، صفاریان شکست خوردند.

سامانیان:

سلسله‌ی سامانیان در ماوراءالنهر تشکیل شد. مؤسس آن امیراسماعیل سامانی و پایتخت آن شهر بخارا بود. سامانیان از وجود وزیران بزرگی چون بلعمی و جیهانی بهره‌مند بودند. این وزیران با خردمندی تمام، اداره‌ی دولت سامانیان را برعهده داشتند. سامانیان به زبان فارسی علاقه‌مند بودند و از شاعران و دانشمندان حمایت می‌کردند. رودکی شاعر معروف و ابوعلی‌سینا و ابوریحان بیرونی در این زمان می‌زیستند. متأسفانه اختلاف داخلی و حمله‌ی خارجی، سامانیان را منقرض کرد. از این پس تا زمان صفویان حاکمیت سیاسی ایران به دست بیگانگان ترک و مغول افتاد. گفتنی است حمایت سامانیان از زبان فارسی چنان بود که دوره‌ی جدید زمان فارسی که زبان فارسی امروز ادامه‌ی آن است پا گرفت و حتی پس از سامانیان آنگاه که بیگانگان در ایران حکومت می‌کردند به حیات خود ادامه داد و حاکمان بیگانه در ایران به زبان فارسی صبحت می‌کردند.

غزنویان، اولین سلسله‌ی ترک‌نژاد در ایران:

بزرگترین فرمانروای غزنویان، سلطان محمود غزنوی بود. او قلمرو غزنویان را از غزنین- که یکی از سپهسالاران ناراضی سامانیان به نام آلپتکین به شهر غزنین رفت و علت نام‌گذاری غزنویان در همین است- فراتر برد و به هندوستان لشکرکشی کرد. گفتنی است نابسامانی داخلی و تهاجم خارجی موجب ضعف غزنویان شد و سلجوقیان روی کار آمدند.

سلجوقیان:

مشهورترین سلطان سلجوقی سلطان ملک شاه بود. او متصرفات سلجوقیان را تا دریای مدیترانه گستراند. بعد از اسلام، این نخستین بار بود که چنین دولت بزرگی به وجود می‌آمد. مشهورترین وزیر دوره‌ی سلجوقیان خواجه نظام‌الملک طوسی است. او بناهای متعددی بر پا کرد که از همه مهم‌تر مدارس نظامیه بود که در شهرهای بزرگ مانند بغداد و نیشابور تأسیس شده بود. اما تجزیه قلمرو سلجوقیان به اقتدار و عظمت آن پایان‌ داد و توسط خوارزمشاهیان سرنگون شدند.

خوارزمشاهیان:

دولت خوارزمشاهیان تا زمان سلطان محمد به موفقیت‌هایی دست یافته بود اما بنیان‌های محکم و استواری نداشت. زیرا خوارزمشاهیان بر دولت‌های محلی تسلط نداشتند. نارضایتی مردم نیز وجود داشت. افزون بر اینها، سلطان محمد خوارزمشاه کشور قراختاییان را تصرف و دولت آنان را منقرض کرد و خوارزمشاهیان نیز با حمله مغولان از بین رفتند.

مغولان و تیموریان:

استیلای مغول بر ایران به حکومت ملوک‌الطوایفی انجامید. حمله مغول در همه جای ایران با کشتار، ویرانی و غارت توأم بود و به فرهنگ و تمدن ایران آسیب‌ فراوان رساند. آنان به دست امیر تیمور سرنگون شدند. جانشیان امیر تیمور به دست ترکان آق‌قویونلو و قره‌قویونلو برافتادند و خود به دست شاه اسماعیل صفوی سرنگون شدند.


صفویان:

ظهور سلسلة صفویه در اوایل قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی در تاریخ ایران پیش از اسلام نقطه عطفی است مهم؛ ایران پس از 850 سال از فرمانروایی بیگانه دوباره به کشوری قدرتمند و مستقل در شرق اسلامی تبدیل می‌گردد و وحدت سیاسی خود را در بخش بزرگتر ایران ساسانی برقرار می‌نماید.

پشت سرگذاشتن آخرین دوران ملوک الطوایفی در تاریخ ایران و ورود به دورة اعتلای ایران به مرحلة دولت ملی با تأسیس دولت صفوی همراه است زیرا پس از گذشت بیش از 8 قرن از سقوط ایران بدست اعراب، ایران ناگهان دوباره به یک دورة وحدت ارضی، دولت ملی و تمامیت نسبی گام نهاد که محققان این تحول را اعتلای ایران به مرحلة دولت ملی و استغراق در هویت ایران تلقی کرده‌اند. گفتنی است در زمان صفویان، شیعه مذهب رسمی ایران شد که تا امروز ادامه دارد.

یکی از عوامل بسیار مهمی که پیروزی صفویان را سبب گردید مذهب بود. بنیانگذار این سلسله شاه اسماعیل صفوی (907 هـ/1502م) با ایجاد وحدت مذهبی شیعه در ایران که دچار ملوک الطوایفی و ضعف و هرج و مرج گردیده بود موفق به تشکیل دولتی گردید که در آن اتحاد مذهب و دولت نقش بسیار مهمی را در استحکام و وفاداری  ملی و سیاسی ایفا می‌کرد و بدینوسیله توانست در برابر تهاجمات فرهنگی و نظامی امپراطوری عثمانی در غرب که داعیة سروری و خلافت مسلمانان را در جهان داشت و نیز ازبکان همکیش آنان در شرق به مقابله برخیزد.

 هنر و دانش:

دورة صفویان یکی از دوره‌های درخشان در تاریخ هنر و معماری ایران است. علم نیز در این دوره بخصوص دورة شاه عباس اول رونق داشت. پایتخت صفویان اصفهان بود که هنوز بناهای بسیاری را از این عصر به یادگار دارد. معماری، نقاشی، خطاطی و کاشی کاری از جمله هنرهای مهم این روزگار بودند.

از بناهای مهم این دوره مسجدشیخ‌لطف‌الله، مسجدامام، عالی‌قاپو، چهل ستون، مدرسة چهارباغ، خیابان چهارباغ، پل خواجو و سی‌ و سه پل می‌باشد.

علوم مذهبی نیز در این دوره مورد توجه بسیار قرار گرفت و بزرگانی نظیر میرداماد و شاگردش ملاصدار فیلسوف نامدار، شیخ‌بهایی و علامه مجلسی با تألیف کتابهای متعدد خدمات علمی ارزنده‌ای به جامعه ایران عرضه نمودند.

پس از شاه عباس اول چهارپادشاه دیگر به تخت سلطنت تکیه زدند که بیشتر آنها افرادی ضعیف و نالایق بودند. در زمان حکومت آنها از اقتدار دولت صفوی کاسته شد و سرانجام به سقوط کامل سلسلة صفوی انجامید.

افشاریه و زندیه، دو سلسلة کم دوام:

حکومت سلسلة افشار با پادشاهی نادر آغاز شد. نادر 12 سال پادشاهی کرد. او دائماً به لشکرکشی به نواحی مختلف مشغول بود و در این مدت توانست بحرین، قندهار، خوارزم، بخارا و بسیاری از نواحی دیگر را فتح نماید. مهم‌ترین فتح نادر، فتح هندوستان بود.

سرانجام هنگامی که او برای سرکوبی یکی از شورش‌ها به خراسان رفته بود جمعی از سردارانش شبانگاه به چادر وی حمله کردند و او را به قتل رساندند.

پس از افشاریه سلسلة زندیه روی کار آمدند مؤسس این سلسله کریم خان ‌زند معروف به وکیل‌الرعایا بود. او شیراز را پایتخت خود قرار داد و حدود  20 سال در قسمت بزرگی از ایران با انصاف و مروت حکمرانی کرد. تلاش اصلی او حفظ کشور و جلوگیری از شورش‌های داخلی بود.

پس از مرگ کریم‌خان افراد خاندان زندبرای رسیدن به سلطنت با یکدیگر به جنگ و جدال پرداختند این کشمکش‌ها مدت‌ها ادامه داشت به طوری که در عرض 10 سال شش نفر به سلطنت رسیدند. بجز افراد خاندان زند، یکی از سران ایل قاجار به نام آغامحمدخان نیز قدم به میدان گذاشته بود.

تاریخ معاصر ایران

تاریخ‌ معاصر ایران هم به لحاظ تحولات سیاسی و اجتماعی بسیار مهم است هم از نظر روش‌های تاریخ نگاری. چه، این تحولات برای تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران معاصر نقش تعیین کننده داشته است. از این رو، بی‌مناسبت نیست به تاریخ نگاری در دوره معاصر اشاره شود.

از قاجاریه تا انقلاب اسلامی:

آخرین بازماندة سلسلة افشار در سال 1218 هجری قمری(1181 شمسی) و آخرین بازمانده زندیه نیز در 1209 هجری قمری (1172 شمسی) به دست آقامحمدخان قاجار از میان رفتند و وحدت ایران مجدداً تأمین گردید. آقامحمدخان قاجار در سال 1210 هجری قمری(1173 شمسی) در تهران تاجگذاری کرد و در سال 1212 هجری قمری (1175 شمسی) در شهر شوش کشته شد. در جنگ ایران و روس که در زمان فتحعلیشاه قاجارروی داد، ایران شکست خورد و نواحی شمالی رود ارس از ایران جدا شد و به تصرف روسیه درآمد.

ناصرالدین شاه در سال 1313 هجری قمری (1273 شمسی) به دست میرزا رضا کرمانی به قتل رسید و پس از او پسرش مظفرالدین میرزا به پادشاهی رسید. در زمان او مردم قیام کردند و خواستار مشروطه و پارلمان شدند. انقلاب مشروطیت ایران را تا حدی از استبداد شدید شاه قاجار رهانید. هر چند نمی‌توان اقتضای فضای سیاسی جدید اروپا و آسیا را در آن زمان نادیده گرفت، اما رهبری این انقلاب را به راستی مجتهدان بزرگ تهران سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در دست داشتند که «سیدین سندین» خوانده می‌شدند. حتی وقتی که محمدعلی شاه که به تشویق و تطمیع عمال روسیه تزاری در مخالفت با مشروطیت اصرار داشت و آنگاه به سفارت روس پناه برد، باز انقلاب مشروطیت پیروز شد. اما از آنجا که این انقلاب مظهر آرمان عدالت‌خواهی همه اقشار جامعه نبود، از حد ایجاد یک عدالت خانه و مجلس شورا تجاوز نکرد و حوادث جنگ جهانی اول و توطئه پنهانی دولتهای قدرتمند اروپا آن را از توسعه باز داشت. مظفرالدین شاه در سال 1324 هجری قمری (1284 شمسی) فرمان مشروطه را امضاء و چندی بعد درگذشت. پسرش محمدعلی شاه که مردی مستبد بود با انقلابیون و مشروطه خواهان به ستیزبرخاست و مجلس شورای ملی را به توپ بست و شمار زیادی از آزادی خواهان را کشت. ولی مردم از پای ننشستند و سرانجام او را از سلطنت خلع کردند و نظام مشروطة سلطنتی را بر ایران حاکم ساختند و احمد میرزا پسر نوجوان محمدعلی شاه را به سلطنت برداشتند. روزگار سلطنت او با جنگ جهانی اول و اختلافات و مناقشات داخلی و مداخلات بیگانگان به ویژه روس و انگلیس و قیام‌های میرزا کوچک‌خان و شیخ محمدخیابانی و کلنل محمدتقی‌خان پسیان، همزمان بود. در سوم اسفند سال 1299 شمسی(1920 میلادی) رضاخان فرماندة بریگاد قزاق کودتا کرد و تهران را اشغال نمود.

در سال 1304 شمسی احمدشاه قاجار از سلطنت خلع شد و رضاخان که عنوان سردار سپهی داشت به نام رضاشاه پهلوی به سلطنت نشست. از این پس، از انقلاب مشروطه اثری نماند؛ فقط ظواهر آن از جمله تفکیک قوا، وجود جراید و مجلس و تشکیل کابینه باقی ماند که اینها همه نقاب یک استبداد جدید بود. رضاخان سردار سپه، سیاست خود را به الزام کسانی که او را روی کار آورده بودند و تا حدی تحت تأثیر مصطفی آتاتورک که رضاخان از او تقلید می‌کرد، براساس ترقی مادی ایران قرارداد و سعی کرد هر چه بیشتر مانع مداخله روحانیان در امور کشور گردد. پسرش محمدرضا هم که بعد از او به سلطنت رسید (25 شهریور 1320) بعد از قبضه قدرت، همچنان سیاست استبدادی و ضدروحانی پدر را پیش گرفت و به اتکای عمال خارجی نسبت به مخالفان شدت عمل و خشونت به خرج داد تا قیام اسلامی مردم ایران در 26 دی 1357 او را وادار به ترک ایران کرد و نظام سلطنتی در 22 بهمن 1357 از ایران برافتاد و جمهوری اسلامی جای آن را گرفت و این به سعی و اهتمام امام خمینی ایجاد شد.

بعضی از اقدامات رضاخان مانند فرمان برداشتن حجاب مورد اعتراض روحانیون که رهبران مذهبی جامعه بودند قرار گرفت. در اواخر سلطنت او جنگ جهانی دوم درگرفت و ایران به اشغال نظامی متفقین درآمد و رضاشاه که از آلمان نازی هواداری می‌کرد از سلطنت خلع و از ایران تبعید شد. پس از او پسرش محمدرضا پهلوی به سلطنت رسید. دوران سلطنت او با آزادیهای سیاسی و اختلافات و مناقشات بین‌المللی و نهضت‌های آزادی‌خواهی شروع شد. اتحادجماهیر شوروی که قرار بود پس از خاتمه جنگ ایران را تخلیه کند، دست به تحریکاتی در آذربایجان زد و عوامل خود را در آنجا به حکومت رسانید ولی در مقابل فشارهای بین‌المللی به ویژه امریکا تسلیم شد

نهضت‌های آزادی خواهی که به مرور جان گرفته بود به نخست ورزیری دکتر محمدمصدق رهبر جبهة ملی منجر شد و به ملی شدن صنعت نفت ایران در 29 اسفند 1329(1950 میلادی) انجامید. دکتر مصدق طی کودتای 28 مرداد 1332 از نخست‌وریزی بر کنار شد و سپهبد زاهدی زمام امور دولت را به دست گرفت.  انگلستان که بر اثر مصائب جنگ دوم به شدت تضعیف شده بود. جای خود را در بیشتر صحنه‌های بین‌المللی از جمله ایران به امریکا واگذار کرد.

اقدامات به ظاهر اصلاحی بعد از کودتا به ویژه برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی، جشن تاجگذاری، جشن هنر شیراز و تغییر تقویم از هجری به شاهنشاهی نارضایتی‌های تودة مردم به ویژه جامعة روحانیت به رهبری امام خمینی را به همراه آورد. سخنرانی امام در عاشورای سال 1342 1342 در قم با یورش مسلحانة مأموران امنیتی و پلیس مواجه گردید و در پی تبعید امام خمینی به عراق فعالیتهای پنهانی گروههای سیاسی و روحانیت آغاز شد .با روی کارآمدن جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا از حزب دموکرات، خط مشی سیاسی امریکا در ایران تغییر یافت و با مطرح شدن سیاست حقوق بشر،از خفقان عمومی اندکی کاسته شد و هویدا نخست‌وزیر جای خود را به جمشید آموزگار داد. با درج مقاله ای در روزنامة اطلاعات مورخ 17 دی 1356،نخستین جرقه‌های انقلاب زده شد و به دنبال اعتراضات روحانیون در قم، آشوب و انقلاب سراسر کشور را فرا گرفت.

در 5 شهریور 1357 جمشید آموزگار جای خود را به دولت مهندس شریف امامی داد و در روز 13 شهریور همان سال نماز عیدفطر در قیطریة تهران با شکوه بسیار برگزار شد و نمازگزاران که جمعیت انبوهی را تشکیل می‌دادند، از قیطریه به مرکز شهر روان شدند. رژیم که در بن‌بست قرار گرفته بود، شریف امامی را برکنار کرد و سپهبد ازهاری را به نخست‌وریزی برگزید. دولت ازهاری نیز در برابر فشار افکار عمومی و تظاهرات و اعتصابات همه سویه تاب مقاومت نیاورد و جای خود را به شاپور بختیار که از یاران دکتر مصدق بود واگذار کرد. شاپور بختیار شاه را وادار به ترک ایران نمود و امام خمینی در 12 بهمن در میان بزرگترین استقبال تاریخ به ایران وارد شد و اندکی بعد مهندس مهدی بازرگان را به نخست‌وزیری موقت انقلاب اسلامی برگزید. سرانجام رژیم پهلوی در 22 بهمن 1357 (1979 میلادی) سقوط کرد و با برگزاری همه پرسی 12 فروردین 1358 فصل نوین تاریخ ایران، یعنی جمهوری اسلامی ایران آغاز گردید.

13 آبان 1358 دانشجویان انقلابی، سفارت امریکا در تهران را تصرف کردند و اعضای آن را به گروگان گرفتند. در مرداد 1359 محمدرضاشاه در مصر فوت کرد و در سی و یکم شهریور ماه 1359 (1980 میلادی) عراق به ایران حمله کرد و جنگ عراق علیه ایران آغاز شد. به دنبال مذاکرات مفصل سیاسی، گروگانهای سفارت امریکا در 30 بهمن 1360 (ژانویه 1981) آزاد شدند. در هفتم تیرماه 1360 مقر حزب جمهوری اسلامی به طرز وحشتناکی منفجر شد و 72 تن از رهبران ومسئولین جامعه و نیز در انفجار نخست‌وزیری، محمدعلی رجایی رئیس جمهور و دکتر محمدجواد باهنر نخست‌وزیر به شهادت رسیدند و در پی آن آیت‌الله خامنه‌‌ای به ریاست جمهوری برگزیده شد. علیرغم جنگ ایران و عراق، ایران در سال 1364 قراردادهای بزرگی با کشورهای آلمان، ژاپن، سوئیس، سوئد، ایتالیا منعقد نمود.

در مرداد سال 1367 جنگ ایران و عراق پس از 8 سال به پایان رسید و اروندرود بالمناصفه میان دو کشور تقسیم گردید. با رحلت امام خمینی در خرداد 1368(1989 میلادی) و جانشینی ایشان به وسیلة آیت‌الله خامنه‌ای، تغییری در سیاست خارجی ایران پدیدار نشد و امریکا به عنوان دشمن شماره یک انقلاب اسلامی، موقعیت خود را همچنان حفظ کرد. در اولین انتخابات بعد از رحلت امام خمینی، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری منصوب گردید. در جنگ خلیج فارس سال 1369(1990 میلادی) ایران ضمن محکوم کردن تجاوز عراق به کویت، بی‌طرفی خود را حفظ کرد. طرح برنامة 5 سال توسعه ایران در سال 1369 به تصویب رسید.

در انتخابات ریاست جمهوری 18 خرداد 1380، سیدمحمد خاتمی بار دیگر با کسب اکثریت مطلق در سمت خود برقرار ماند. جمهوری اسلامی ایران حملات تروریستی 11 سپتامبر به امریکا را محکوم کرد و از ارائه هرگونه کمک به گروه بن‌لادن و فراریان آن گروه خودداری کرد.